یکی از شاگردان شیخ انصاری (ره) نقل کرده است که
دیدم شیطان طناب های بسیاری به دست داشته و در بین
آنها طناب ضخیمی در دست دارد .
از او پرسیدم : اینها چیست ؟
پاسخ داد : به وسیله اینها بنی آدم را به سوی خود
می کشانم و آنها را وادار به معصیت می نمایم .
از او پرسیدم : طناب ضخیم برای کیست ؟
پاسخ داد : برای استادت شیخ انصاری که دیروز او را تا بازار
بردم ولی آن را پاره کرد و برگشت .
از او پرسیدم : پس طناب من کدام است ؟
پاسخ داد : تو احتیاج به طناب نداری و حرف شنو هستی .
میدونی وقتی خدا
داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟
جایی که میری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری
من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی .
توکوله بارت عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی،
اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی
پیشم
شکلات زندگی
............... ........................
راز و رمز شیرین زندگی کردن خیلی سخت نیست . فقط می بایست بدانیم چگونه زندگی کنیم.
آری مشکلات و ناکامی های مسیر زندگی، مواد خام شکلات زندگی هستند.
زندگی ما همواره با مشکلات و سختی ها معنا پیدا می کند
و ما آمده ایم تا مسائل زندگی را حل کنیم و لذت
حل مسائل و مشکلات را بچشیم.
از مشکلات و رنج های زندگی نهراسیم و با اقتدار در میدان
زندگی وارد شویم و اینگونه از مشکلات و ناکامی های
مسیر بهترین «شکلات» زندگی مان را تهیه کنیم و از طعم آن لذت ببریم.
پس از پایان سفیدکاری وقتی که کارگر صورت
حساب را به همسر او داد، پیرزن متوجه شد که
هزینه ای که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی
است که قبلا توافق کرده بودند.
پیر زن از کارگر پرسید که شما چرا این همه تخفیف به ما
می دهید؟ کارگر جواب داد: «من وقتی با شوهر شما
صحبت می کردم خیلی خوشحال می شدم و از نحوه
برخورد او با زندگی متوجه شدم که وضعیت من آنقدر
که فکر می کردم بد نیست. پس نتیجه گرفتم که کار و
زندگی من چندان هم سخت نیست. به همین خاطر
به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم.» پیرزن از تحسین
شوهرش و بزرگواری کارگر منقلب شد و گریه کرد. زیرا
او می دید که کارگر فقط یک دست دارد
هر که عاشق شد جفا بسیار میباید کشید
بهر یک گل منت صد خار میباید کشید
من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل
بخت بد بین از اجل هم ناز می باید کشید!!!!!