صدام نکن نگو واسم میمیری
به دروغ نگو به عشق من اسیری
دیگه نگیر از این و اون سراغم
نگو می شی تو تاریکی چراغم
نگو تو بازیهای این زمونه
حالا همه دنیا واست خزونه
نگو یه دل دارم هنوز یه رنگه
من می دونم اون دلتم یه سنگه
خیال نکن با التماس و گریه
دادی دل سیاهتو به هدیه
گرچه هنوز دل به کسی ندادم
برو که از نبودن تو شادم
دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست،
اسراف در محبت است. اگر میخواهی همیشه آرام باشی،
دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس.
اگر کسی را دوست داری که تو را دوست ندارد، سعی نکن از
او متنفر شوی، بلکه سعی کن او را فراموش کنی .
وقتی که توقع دوست داشته شدن ما کمتر و عشق ورزیدن
ما بیشتر باشد ، راز عشق بشری بر ما آشکار می گردد.
اگه یک روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنش چشمات
و ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه و به خاطر بیار اگه
چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری .
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...
تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ...
تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. .
تنهایی را دوست دارم زیرا....
در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست
و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد .
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا
گریه نمیکنم بی تو، یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای تماشای تو، همین یک لحظه باقی است و شاید
همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم .
به چشمهای خود بیاموزید که نگاه به کسی نیندازند ،
اگر نگاه انداختند عاشق نشوند اگر عاشق شدند وابسته
نشوند اگر وابسته شدند مجنون نشوند و اگر نیز مجنون شدند
با عقل و منطق زندگی کنند . * اینک که پا به این راه دشوار
گذاشته اید ، با صداقت عشق را ابراز کنید ، تنها عاشق یک
دل باشید ، تنها به یک نفر دل ببندید ، و با یکرنگی و یکدلی
زندگی کنید. * به عشق خود وفادارباشید،تا پایان راه با
عشق باشید ، و از ته دل عشق را دوست داشته باشید .
* از تمام وجود عاشق شوید .
می دانستم
خبر را باید به آرامی گفت
که شنیدن آن
اثری دارد به اندازه تیزی نوک خنجر
به پوست ببری مرده
می دانستم که باید
فریادت بزنم
اما هیچ وقت
مردنم را نفهمیدم
هرگز دستی رو نگیر وقتی قصد شکستن قلبش رو داری
هرگز نگو برای همیشه وقتی می دونی جدا میشی
هرگز نگو دوسش داری وقتی که بهش اهمیت نمیدی
هرگز درباره احساست حرف نزن وقتی که واقعاً وجود نداره
هرگز به چشماش نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری
هرگز بهش سلام نکن وقتی می دونی خداحافظی در پیشه
هرگز به کسی نگو تنها اونه وقتی تو ذهنت به دیگری فکر می کنی
هرگز قلبی رو قفل نکن وقتی کلیدش رو نداری
هرگز به این آسونی ها از دستش نده
شاید هیچ وقت کسی رو پیدا نکنی که اینقدر دوست داشته باشه...
مردی مقابل گل فروشی ایستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود .
وقتی از گل فروشی خارج شد ? دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟
دختر گفت : می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا? من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.
وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید? بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد? به گل فروشی برگشت? دسته گل را پس گرفت و 200 کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد.
شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن