اکثریت مردم دوست دارند که برای همه شناخته شده باشند. همه دوستشان داشته باشند و بتوانند روی همه تاثیر بگذارند. دوست دارند وقتی حرفی می زنند مورد توجه دیگران قرار گیرند.
در کل توجه را همه دوست دارند اما برخی خیلی زیاد دوست دارند. از این رو گاهی دست به کارهایی می زنند که شاید به نظر خودشان ایجاد جلب توجه کند و بتوانند از این طریق دوست داشتنی شوند اما همین سری کارها گاهی نه تنها باعث دوست داشتنی تر شدن نمی شود، بلکه ممکن است باعث ایجاد تنفر در دیگران گردد.
از جمل? کارهایی که افراد فوق الذکر انجام می دهند می توان به مدلهای عجیب و غریب لباس و مو در محلهای نامتناسب، گفتار ناپسند در مقابل جمع، نشان دادن توانایی های بالقوه، گاهی دعوا و بحث و جدل و گاهی مسخره کردن دیگران اشاره کرد.
تعداد زنانی که در سالهای اخیر در کشورهای مختلف جهان به پستهای کلیدی دست یافتند رو به افزایش است. متخصصان عصبشناسی معتقدند توانایی مدیریت و رهبری در مغز زنان، در طول تاریخ تکامل گسترش بیشتری یافته است.
کسانی که معتقدند زنان مدیران بهتری هستند کم نیستند. عصبشناس معروف آمریکایی لوآن بریزندین Louann Brizendine تحقیقاتی مختلفی در مورد تفاوتهای رفتار اجتماعی زنان و مردان انجام داده است. این تفاوتها ناشی از تفاوتهای ساختاری است که در طول تاریخ تکامل در مغز زنان و مردان ایجاد شده است. بریزندین میگوید به عنوان مثال به جای یک جمع فکر کردن یا "ما-فکر کردن" رفتاری زنانه است.
در طول تاریخ در حالی که وظیفه مردان پاسداری از حریم خانواده و تأمین خوراک بود زنان یاد گرفتند که از بچهها و سالمندان مراقبت کنند و همزمان در شرایط مختلف با سایر افراد قبیله هم کنار بیایند.
عصبشناسان میگویند با اینکه شمار سلولهای مغزی زنان و مردان یکسان است، اما مغز زنان کوچکتر است. علت این تفاوت فشردگی سلولهای مغز زنان است. این فشردگی در عین حال پیشبینی و تحلیل رفتار زنان سختمیکند. تحقیقات مختلفی که در این زمینه صورت گرفته نشان میدهند که زنان در مقایسه با مردان در شرایط یکسان از بخشهای بیشتری از مغز خود استفاده و با انعطاف بیشتری فکر میکنند.
همدردی و احساس بیشتر در رفتار زنان حاصل واکنشهای مغزی از تفاوتهای ساختاری مغز زنان و مردان میتوان به بخشهای گویایی و شنوایی مغز اشاره کرد. این دو بخش در مغز زنان یازده درصد گستردهتر از مغز مردان است. از این رو جای تعجب ندارد که زنان توانایی گفتاری بهتری دارند و قادرند احساس خود را بهتر بیان کنند. عصبشناس آمریکایی لوآن بریزندین میگوید مغز زنان اینگونه برنامهریزی شده است.
در مقابل بخشهایی که کنترل کننده تحرک بدنی، خشونت و رفتار جنسی است در مغز مردان گستردهتر است. به عبارت دیگر مغز مردان برای تصمیمگیری در حالت فردی بهتر برنامهریزی شده است. این تفاوت نیز ریشه در تاریخ تکامل انسان دارد.
بخش قابلتوجه دیگر در مغز زنان قسمت هیپوکامپ است. این قسمت از جمله مرکز حافظه احساسی است. هیپوکامپ در مغز زنان گسترش بیشتری پیدا کرده است. این بخش در مغز زنان در مقایسه با مردان در نخستین سالهای زندگی رشد بیشتری دارد. گسترش هیپوکامپ به این معناست که زنان علاوه بر احساس همدری بیشتر با دیگران توانایی بیشتری برای به خاطر آوردن جزییات یک پیشامد احساسی دارند. این در حالی است که مردان اغلب جزئیات چنین رویدادهایی را زودتر فراموش میکنند.
به دلیل این تفاوتهای ساختاری روشن است که مردان و زنان به دو گونه متفاوت از یکدیگر فکر میکنند. عصبشناسان میگویند که این تفاوتها میتوانند مکمل یکدیگر باشند. به عنوان مثال ثابت شده است که تیمهای مدیریتی که از زنان و مردان تشکیل شده نسبت به تیمهای تک جنسیتی پویایی بیشتری دارد و در نهایت موفقتر عمل میکند. عصبشناس آمریکایی لوآن بریزندین میگوید: «البته آمار و بررسیهای مختلف نشان میدهد که زنان با تجربه در محدوده سنی 50 تا 70 سالگی مدیران بهتری هستند.»