پس از پایان سفیدکاری وقتی که کارگر صورت
حساب را به همسر او داد، پیرزن متوجه شد که
هزینه ای که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی
است که قبلا توافق کرده بودند.
پیر زن از کارگر پرسید که شما چرا این همه تخفیف به ما
می دهید؟ کارگر جواب داد: «من وقتی با شوهر شما
صحبت می کردم خیلی خوشحال می شدم و از نحوه
برخورد او با زندگی متوجه شدم که وضعیت من آنقدر
که فکر می کردم بد نیست. پس نتیجه گرفتم که کار و
زندگی من چندان هم سخت نیست. به همین خاطر
به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم.» پیرزن از تحسین
شوهرش و بزرگواری کارگر منقلب شد و گریه کرد. زیرا
او می دید که کارگر فقط یک دست دارد